آیا عقیده مهدویت مورد اجماع مسلمین است؟

عقیده به مهدویت از عقایدی است که مسلمانان با اختلافات مذهبی که دارند بر آن اتفاق دارند، و هرگز به مذهب خاصی اختصاص ندارد، زیرا جمیع شیعه امامیه، زیدیه، مالکی ها، حنفی ها، شافعی ها، حنبلی ها و وهابیان بر این مسأله اتفاق نظر دارند که شخصی از عترت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله قیام کرده و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد، آن گونه که پر از ظلم و جور شده باشد.

جماعتی از علمای اهل سنّت تصریح کرده اند که این عقیده مورد اتفاق مسلمین است و حتی برخی از فقهای اهل سنّت به وجوب قتل منکر آن فتوا داده اند.

احمد امین مصری با آنکه منکر اصل مهدویت است، ولی این عقیده را از عقاید مسلّم اهل سنّت می شمارد که به آن ایمان دارند. (المهدی و المهدویه، ص 100)

حکم منکر حضرت مهدی علیه السلام و ظهور او، در نزد اهل سنّت چیست؟

برخی از علمای اهل سنّت ایمان به خروج حضرت مهدی علیه السلام را واجب دانسته و برخی دیگر منکر آن را کافر به حساب آورده اند:

احمد بن محمّد بن صدیق می گوید: «ایمان به خروج مهدی واجب، واعتقاد به ظهور او به جهت تصدیق پیامبرصلی الله علیه وآله حتمی وثابت است.».(1)

همین تعبیر از سفارینی حنبلی(2)، ناصرالدین البانی(3)، عبدالمحسن بن حمد العبّاد(4)، نیز رسیده است.

 1- ابراز الوهم المکنون، ص 433.

 2- الاذاعه، ص 146.

 3- مجله التمدن الاسلامی، شماره 22، ص 643.

 4- مجله الجماعه الاسلامیه، شماره 3.

فقیه شافعی ابن حجر تصریح کرده که انکار مهدی اگر موجب انکار سنت از اصل و اساس گردد، سبب کفر می شود، و هر کس چنین کند قتلش واجب است. واگر انکار، تنها به جهت عناد ودشمنی با ائمه اسلام است نه سنت، لازم است که او را تعزیر آشکار و اهانت نمود تا دست از این کار بردارد… ».(1)

احمد بن محمد بن صدیق غماری ازهری در رابطه با احادیث مهدویت می گوید: «این احادیث متواترند ومنکرین آنها بدعت گزار وگمراه به حساب می آیند.»(2)

 1- البرهان، ص 178.

 2- المهدی المنتظر، ص 5.

آیا زیدیّه منکر مهدی علیه السلام هستند؟

احمد امین مصری در کتاب «ضحی الاسلام» (ج 3 ص 243) ادّعا می کند که زیدیه به طور شدید مهدی علیه السلام را انکار می کنند

پاسخ: ادعای احمد امین به طور حتم باطل است، زیرا با مراجعه به کتاب های زیدیّه پی می بریم که آنها هم مانند سایر فِرَق اسلامی به ظهور و قیام حضرت مهدی علیه السلام اعتقاد کامل دارند.

مجد الدین بن محمّد بن منصور حسنی مؤیّدی از بزرگان علمای زیدیّه است که در کتاب «لوامع الانوار» بابی را تحت عنوان «اخبار المهدی» بیان کرده و احادیث بسیاری درباره آن حضرت علیه السلام آورده است.( لوامع الانوار، ج 1، ص 58-64.)

او در بخشی از کلمات خود می گوید: «امامان از آل محمّد که درودهای خداوند متعال بر آنها باد به حضرت مهدی بشارت می دادند و فرج او را از خداوند انتظار می کشیدند. اول امامان آخر امامان را به این موضوع وصیت می نمودند، و سابق آنان به کسانی که بعد از آنها می آمدند موضوع حضرت مهدی علیه السلام را ابلاغ می نمودند» (همان، ص 58).

او نیز بعد از نقل اخبار و روایات بسیار درباره حضرت مهدی علیه السلام می گوید: «روایات درباره مهدی و اینکه او از اهل بیت است به حدّ تواتر می باشد. (همان)

و نیز می گوید: «خبرهای نبوی و بشارت های علوی به امام امّت و خاتمه امامان (مهدی)… بیش از آن است که شماره شود. و امر درباره او همان چیزی است که شارح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید) در شرح کلام وصیّ (امام علی) صلوات اللَّه علیه «قد لبس للحکمه جنتها» گفته است. کلامی که نصّ آن این است. و به تحقیق اتّفاق تمام فرقه های مسلمانان بر این است که دنیا و تکلیف تمام نمی شود مگر بر او (ظهور او) {همان}

همین مضامین را امام زیدیّه، ابن حمزه، در کتاب «الشافی» نقل کرده است. ج 1، ص 78

از عبارات ابن حمزه استفاده می شود که او حتّی به ولادت حضرت مهدی علیه السلام اعتقاد دارد، نه اینکه در آخرالزمان متولد می شود (همان، ص 79)

و نیز قاضی حسین بن ناصر مهلا از علمای زیدیه در کتاب «مطمح الآمال» به اصل قضیه مهدویت تصریح کرده است. او می گوید: «درباره مهدی احادیثی است که به حد تواتر رسیده است (مطمح الآمال، ص 185)

آیا مذاهب اسلامی بر اصل ظهور امام زمان علیه السلام اتفاق نظر دارند؟

تمام مذاهب اسلامی بر اصل مسئله ظهور حضرت مهدی علیه السلام از ذریّه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله اتفاق نظر دارند. همه معتقدند که در آخر الزمان شخصی به نام مهدی علیه السلام ظهور کرده، زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد، همان گونه که از ظلم و جور پر شده است.

الف. از علمای شیعه

شهید صدررحمه الله می فرماید: «به راستی اعتقاد به حضرت مهدی علیه السلام به عنوان پیشوای منتظر برای تغییر جهان به جهانی بهتر، در احادیث پیامبرصلی الله علیه وآله به طور عموم و در روایات اهل بیت علیهم السلام به طور خصوص آمده است و به حدی به این مسئله تأکید شده که جای هیچ شکی را برای انسان باقی نمی گذارد (بحث حول المهدی، ص 103و104).

شیخ محمد رضا مظفر می فرماید: « مسئله بشارت به ظهور مهدی علیه السلام از اولاد فاطمه علیها السلام در آخر الزمان و اینکه زمین را از عدل و داد پر می کند بعد از آنکه از ظلم و جور پر شده باشد، از مسائلی است که به طور متواتر از پیامبرصلی الله علیه وآله رسیده است و مسلمانان در کتاب های روایی خود آنها را نقل کرده اند (عقائد الامامیه، ص 77).

ب. از علمای اهل سنّت

ناصر الدین البانی می گوید: «اما مسئله مهدی، باید دانسته شود که درباره خروج او احادیث صحیح بسیاری وارد شده است (حول المهدی علیه السلام، البانی، مجله التمدن الاسلامی، سال 1371ه).

شیخ عبدالمحسن بن حمد العباد می گوید: «همانا کثرت احادیث مهدی علیه السلام و تعدد طرق آنها و اثبات آنها در کتاب های اهل سنّت به حدی است که بسیار دشوار به نظر می رسد که بتوانیم بگوییم حقیقتی ندارند، مگر اینکه کسی جاهل بوده یا اهل جدل باشد، یا دقت در سندهای آنها نکرده باشد و بر کلام بزرگان اهل علم واقف نباشد (عقیده اهل السنه و الأثر فی المهدی المنتظر، مجله جامعه اسلامیه، شماره3).

شیخ عبدالعزیز بن عبداللَّه بن باز می گوید: «پس امر مهدی علیه السلام معلوم و احادیث در آن مستفیض بلکه متواتر و تقویت کننده یکدیگرند، و جماعتی از اهل علم ادعای تواتر آنها را نموده اند (همان.)

آیا مذاهب اسلامی بر وجوب اعتقاد به ظهور مهدی علیه السلام اتفاق نظر دارند؟

همه مذاهب اسلامی بر این امر اتفاق نظر دارند که خروج مهدی علیه السلام در آخر الزمان از امور غیبی است که باید به آن اعتقاد پیدا کرد.

الف. از علمای شیعه

شیخ صدوق می فرماید: «ایمان شخص مؤمن به امام زمان علیه السلام بدون علم به احوال آن حضرت صحیح نخواهد بود. زیرا ایمان کسی که به قضیه مهدویت اعتقاد دارد به او نفعی نمی رساند مگر در صورتی که عارف به شأن آن حضرت در زمان غیبت باشد».(1)

ب. از علمای اهل سنّت

ناصرالدین البانی می نویسد: «همانا عقیده به خروج حضرت مهدی علیه السلام عقیده ای است ثابت و متواتر از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله که ایمان به آن واجب است، زیرا این عقیده از امور غیب است که ایمان به آن در قرآن کریم از صفات پرهیزکاران شمرده شده است…».(2)

عبدالمحسن بن حمد العباد می نویسد: «تصدیق و اعتقاد به قضیه مهدویت، داخل در ایمان به رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است، زیرا از آثار ایمان به پیامبرصلی الله علیه وآله تصدیق او است در اموری که به آنها خبر داده و نیز داخل در ایمان به غیبی است که خداوند متعال مؤمنین را به جهت ایمان به آن مدح کرده است…».(3)

1- 301. کمال الدین، ج 1، ص 19.

2- 302. مجله تمدن اسلامی، چاپ دمشق.

3- 303. مجله الجماعه الاسلامیه، چاپ حجاز.

دیدگاه مذاهب اسلامی درباره نزول حضرت عیسی علیه السلام چیست؟

از روایات فریقین استفاده می شود که هنگام خروج حضرت مهدی علیه السلام حضرت عیسی علیه السلام از آسمان فرود آمده، در نماز به امام زمان علیه السلام اقتدا خواهد کرد.

بخاری به سند خود از ابوهریره نقل می کند که رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «کیف أنتم إذا نزل ابن مریم فیکم وإمامکم منکم»؛ چگونه اید زمانی که فرزند مریم فرود آید در حالی که امام بر شما فردی از خودتان است.» (صحیح بخاری، ج 4، ص143).

امام باقرعلیه السلام فرمود: «القائم منصور بالرعب مؤیّد بالنصر، تطوی له الأرض وتظهر له الکنوز، ویبلغ سلطانه المشرق والمغرب، ویظهر اللَّه عزّوجلّ به دینه ولو کره المشرکون. فلا یبقی فی الأرض خراب إلاّ عمر، وینزل روح اللَّه عیسی بن مریم علیهما السلام فیصلّی خلفه»؛ «قائم توسط ترس یاری و به نصرت تأیید می شود. زمین برای او خواهد چرخید و گنج ها برای او ظاهر خواهد شد و سلطنتش مشرق و مغرب عالم را فرا خواهد گرفت. خداوند عزّوجلّ به واسطه او دینش را ظاهر می کند، هر چند که مشرکان بر آن کراهت داشته باشند. در آن هنگام در زمین جای خرابی نیست جز آنکه آباد شود و روح اللَّه عیسی بن مریم فرود می آید و پشت سر او اقامه نماز خواهد کرد(بحارالأنوار، ج 52، ص 191، ح 24.)

آیا روایات ولادت حضرت مهدی علیه السلام ضعیف است؟

برخی می گویند: «… مؤلّفان در مورد ولادت حضرت مهدی علیه السلام به هر روایتی تمسک کرده اند در حالی که خود به ضعف سند آنها پی برده اند..»(تطور الفکر السیاسی، ص 208.)

پاسخ:

1 – احادیث مربوط به ولادت حضرت مهدی علیه السلام به جهت وجود برخی از سندهای صحیح در میان آنها کافی است که سند روایات دیگر که از ضعف برخوردارند، تقویت کند، و این مسلکی است که مورد قبول محدثین شیعه و اهل سنّت واقع شده است (سلسله الاحادیث الصحیحه، ناصرالدین البانی، ج 4، ص 358.)

2 – احادیثی که درباره مسائل مسلّم اعتقادی و کلامی است از آن جهت که نزد شیعه ثابت بوده و به تأیید قطعی عقل نیز رسیده است، راویان آن مورد جرح و تعدیل قرار نگرفته اند، و به طور کلی احتیاجی به آن نبوده است، که از آن جمله می توان به احادیث مهدویت اشاره کرد.

3 – احادیث ولادت حضرت مهدی علیه السلام که به دلالت مطابقی یا تضمنی یا التزامی دلالت بر ولادت حضرت دارد از حدّ لازم تواتر فراتر رفته است، لذا به جهت آنکه مفید یقین است احتیاج به بررسی سندی ندارد. خبر متواتر، نقل جماعت کثیری است که اتفاقشان بر دروغ، محال است. و می دانیم که در خبر متواتر لازم نیست که هر یک از راویان حدیث از ثقات و عدول باشند، بلکه می توان از راه تراکم احتمالات به یقین رسید.

4 – شخص متتبّع بعد از ملاحظه وضع سیاسی عصر امام عسکری علیه السلام و قبل و بعد از آن پی می برد که یکی از عوامل جهالت حال راویان احادیث ولادت حضرت مهدی علیه السلام همان فشارهای سیاسی بوده که از طریق حاکمان ظلم و جور بر شیعیان وارد شده است، و لذا بسیاری از راویان، خود را با اسامی مستعار معرّفی می کردند تا شناخته نشوند، خصوصاً با در نظر گرفتن اینکه برخی از راویان از مناطق دور به سامرا می آمده و در مورد حضرت سؤال می کردند و برای دیگران نقل می نمودند.

چه عواملی در حصول تواتر و یقین به ولادت امام مهدی علیه السلام مؤثر است؟

از آنجا که اعتبار خبر متواتر به جهت حصول یقین است، در مورد موضوع ولادت امام مهدی علیه السلام عواملی چند در حصول یقین به این موضوع دخالت داشته است:

1 – احادیثی که به دلالت مطابقی بر ولادت امام مهدی علیه السلام و بشارت به آن حضرت دلالت دارد. که مجموع آنها به 214 حدیث می رسد (کمال الدین، ص 407-408 و424-426 و430-433 و… .)

2 – روایاتی که در مورد سال ولادت حضرت رسیده است (بحارالأنوار، ج 51، ص 4 و15 و17 و 22)

3 – روایاتی که در رابطه با خصوصیات فردی امام زمان علیه السلام وارد شده است (کمال الدین، ص 475 ؛ الغیبه، طوسی، ص 253و255و263و266و271و298)

4 – روایاتی که نصّ بر امامت آن حضرت دارد (کمال الدین، ص 435)

5 – توقیعاتی که از ناحیه مقدسه صادر شده است که عدد آنها به ده ها توقیع می رسد، و در جای خود فهرستی از آنها را آورده ایم.

6 – تضییقات سیاسی که از ناحیه حکومت بنی العباس برای مواجهه و مقابله با حضرت و قتل ایشان گذاشته شده بود.

7 – وجود چهار سفیر در عصر غیبت صغرا و ارتباط مردم با حضرت از طریق آنها.

8 – وکلای ناحیه مقدّسه که در کشورها و شهرهای مختلف وجود داشته اند.

9 – عدّه زیادی که مشرّف به لقا و رؤیت حضرت مهدی علیه السلام شده اند.

10 – معجزاتی که از حضرت مهدی علیه السلام صادر شده و در کتاب ها مکتوب است.

11 – اعتراف علمای انساب به ولادت فرزند امام عسکری علیه السلام.

12 – اجماع و تبنّی شیعه بر ولادت و وجود امام مهدی علیه السلام.

13 – تصریح مورخان بر ولادت حضرت مهدی علیه السلام.

14 – مدّعیان سفارت دروغین از طرف امام زمان علیه السلام.

15 – شهادت هر یک از معصومین علیهم السلام بر ولادت حضرت مهدی علیه السلام.

آیا در بین احادیث ولادت حضرت، حدیث صحیح السند نیز وجود دارد؟

در بین احادیثی که دلالت بر ولادت حضرت مهدی علیه السلام دارد پی به روایاتی می بریم که از سند صحیح یا حسن یا موثّقی برخوردار است. اینک به برخی از آنها اشاره می کنیم:

1 – کلینی به سند صحیح اعلائی از محمّد بن عبداللَّه و محمّد بن یحیی از عبداللَّه بن جعفر حمیری نقل می کند که فرمود: «اجتمعت أنا والشیخ أبوعمرو رحمه الله عند أحمد بن إسحاق فغمزنی أحمد بن إسحاق أن أسأله عن الخلف، فقلت له: یا أباعمرو! إنّی أرید أن أسألک عن شی ء وما أنا بشآکٍّ فیما أرید أن أسألک عنه، فإنّ اعتقادی ودینی أنّ الأرض لا تخلو من حجّه إلّا إذا کان قبل یوم القیامه بأربعین یوماً فإذا کان ذلک رفعت الحجّه وأغلق باب التوبه… ولکنّی أحببت أن أزداد یقیناً. ثمّ قال: سل حاجتک؟ فقلت له: أنت رأیت الخلف من بعد أبی محمّد علیه السلام فقال: أی واللَّه ورقبته مثل ذا، وأومأ بیده…»؛(1) «من و شیخ ابوعمرو – عثمان بن سعید عَمْری – خدمت احمد ابن اسحاق بودیم. احمد بن اسحاق به من اشاره کرد تا از ابوعمرو درباره جانشین امام عسکری علیه السلام سؤال کنم. به ابوعمرو گفتم: از تو سؤالی می پرسم که درباره آن شک ندارم، زیرا اعتقادم این است که زمین هیچ گاه از حجت خالی نمی ماند مگر چهل روز قبل از برپایی قیامت، که چون آن روز فرا رسد حجت برداشته و راه توبه بسته خواهد شد… ولی من دوست دارم که بر یقینم افزوده شود… سپس گفت خواسته ات را سؤال کن، سؤالم این است که: آیا جانشین امام عسکری علیه السلام را دیده ای؟ ابوعمرو فرمود: آری به خدا سوگند، گردن او چنین بود، و با دست اشاره کرد…». شیخ صدوق رحمه الله نیز این حدیث را با سند صحیح نقل کرده است.(2)

2 – و نیز کلینی به سند صحیح از حسین بن علا نقل کرده که گفت: «قلت لأبی عبد اللَّه علیه السلام: تکون الأرض لیس فیها إمام؟ قال: لا.»؛(3) «به امام صادق علیه السلام عرض کردم: آیا ممکن است که زمین بدون امام باشد؟ حضرت فرمود: هرگز.»

3 – و نیز به سندی دیگر که آن هم صحیح است از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود: «إنّ الأرض لا تخلو إلاّ وفیها إمام»؛(4) «همانا زمین هرگز از وجود امام خالی نمی گردد.»

4 – و نیز به سند صحیح از حسن بن علی وشاء نقل می کند که از امام رضاعلیه السلام سؤال کردم: «هل تبقی الأرض بغیر إمام؟ قال: لا. قلت: إنّا نروی أنّها لا تبقی إلّا أن یسخط اللَّه عزّوجلّ علی العباد. قال: لا تبقی إذا لساخت»؛(5) «آیا زمین بدون امام باقی می ماند؟ حضرت فرمود: هرگز. عرض کردم: ما چنین روایت می کنیم که زمین از حجت خالی نمی ماند مگر آنکه خداوند بر بندگانش غضب کند؟ حضرت فرمود: زمین «بدون حجت» باقی نمی ماند، و در غیر این صورت مضطرب می شود.»

1- 380. کافی، ج 1، ص 329و330، با تلخیص.

2- 381. کمال الدین، ص 441.

3- 382. کافی، ج 1، ص 178، ح 1.

4- 383. همان، ح 2.

5- 384. همان، ص 179، ح 13.

5 – و نیز به سند صحیح از ابی هاشم جعفری نقل می کند که گفت: «قلت لأبی محمّدعلیه السلام: جلالتک تمنعنی من مسألتک فتأذن لی أن أسألک؟ فقال: سل. قلت: یا سیّدی! هل لک ولد؟ فقال: نعم. فقلت: فإن بک حدث فأین أسال عنه. فقال: بالمدینه»؛(1) «به امام عسکری علیه السلام عرض کردم: جلالت شما مرا مانع شده تا مسأله ای را از شما سؤال کنم، آیا اجازه می دهید تا از شما بپرسم؟ حضرت فرمود: سؤال کن. عرض کردم: ای آقای من! آیا برای شما فرزندی هست؟ فرمود: آری. عرض کردم: اگر حادثه ای برای شما اتفاق افتاد، کجا از او سؤال کنم؟ فرمود: در مدینه.»

6 – و نیز به سند صحیح از محمّد بن علی بن بلال نقل کرده که فرمود: «خرج إلیّ من أبی محمّد قبل مضیّه بسنتین یخبرنی بالخلف من بعده ثمّ خرج إلیّ من قبل مضیّه بثلاثه أیّام یخبرنی بالخلف من بعده»؛(2) «دو سال قبل از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام نامه ای از حضرت به دستم رسید که در آن خبر از جانشین آن حضرت داده بود. و نیز سه روز قبل از شهادتشان نامه ای دیگر رسید که باز خبر از جانشین بعد از خود دادند.»

7 – کلینی نیز به سند صحیح از زراره نقل می کند که از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: «إنّ للغلام غیبه قبل أن یقوم. قال قلت: ولِمَ؟ قال: یخاف وأومأ بیده إلی بطنه، ثمّ قال: یا زراره! وهو المنتظر وهو الّذی یشکّ فی ولادته»؛(3) «همانا برای آن کودک قبل از قیام غیبتی است. عرض کردم: برای چه؟ فرمود: به جهت خوف، و اشاره به شکم مبارک کرد. آن گاه فرمود: ای زراره! و او همان منتظری است که در ولادت او شک می شود…».

1-. همان، ص 328، ح 2.

2-همان، ح 1.

3- همان، ص 337، ح 5.

8 – صدوق به سند تام از داوود بن قاسم جعفری نقل کرده که امام هادی علیه السلام می فرمود: «الخلف من بعدی الحسن، فکیف لکم بالخلف من بعد الخلف؟ فقلت: ولِمَ جعلنی اللَّه فداک؟ فقال: إنّکم لا ترون شخصه ولا یحلّ لکم ذکره باسمه. فقلت: فکیف نذکره؟ فقال: قولوا الحجّه من آل محمّدعلیهم السلام»؛(1) «جانشین بعد من فرزندم حسن است. پس چگونه است شما را نسبت به جانشین از بعد این جانشین؟ عرض کردم: چگونه، خداوند مرا فدای تو گرداند؟ فرمود: زیرا شما شخص او را نمی بینید، و برای شما حلال نیست که نام او را ببرید. عرض کردم: پس چگونه نام او را ببریم؟ فرمود: بگویید: حجت از آل محمّدعلیهم السلام.»

1- 388 کمال الدین، ص 381، ح 5 ؛ کافی، ج 1، ص 328، ح 13

آیا امام عسکری علیه السلام از ولادت حضرت مهدی علیه السلام خبر داده است؟

آری، در روایات زیادی به این موضوع اشاره شده است:

موسی بن جعفر بن وهب بغدادی می گوید: از امام عسکری علیه السلام شنیدم که می فرمود: «کأنّی بکم وقد اختلفتم بعدی فی الخلف منّی، أما أنّ المقرّ بالأئمّه بعد رسول اللَّه المنکر لولدی کمن أقرّ بجمیع أنبیآء اللَّه ورسله ثم أنکر بنبوّه محمّد رسول اللَّه صلی الله علیه وآله…»؛(3) «گویا شما را می بینم که بعد از من در جانشین من اختلاف خواهید نمود. آگاه باشید! همانا کسی که اقرار به امامان بعد از رسول خدا کند ولی منکر فرزندم باشد، همانند کسی است که اقرار به جمیع انبیا و رسولان داشته باشد ولی نبوت رسول خداصلی الله علیه وآله را انکار کند…».

3- 417. بحارالأنوار، ج 51، ص 160، ح 6.

عثمان بن سعید عَمْری می گوید: از امام عسکری علیه السلام سؤال شد در حالی که من نزد او بودم درباره روایتی که از آباء او نقل شده که زمین خالی از حجت خدا بر خلقش تا روز قیامت نخواهد بود. و همانا کسی که بمیرد و امام زمان خود را نشناخته باشد به مرگ جاهلیّت از دنیا رفته است؟ حضرت فرمود: «إنّ هذا حقّ کما أنّ النهار حقّ. فقیل له: یابن رسول اللَّه! فمن الحجّه والإمام بعدک؟ فقال: ابنی محمّد وهو الإمام والحجّه بعدی، من مات ولم یعرفه مات میته جاهلیه…»؛(1) «این حق است، همان گونه که روز حق است. به حضرت عرض شد: ای فرزند رسول خدا! حجت و امام بعد از شما کیست؟ فرمود: فرزندم محمّد امام و حجّت بعد از من است. هرکس بمیرد در حالی که او را نشناخته باشد به مرگ جاهلیّت از دنیا رفته است…»

احمد بن اسحاق می گوید: از امام حسن عسکری علیه السلام شنیدم که می فرمود: «الحمد للَّه الذی لم یخرجنی من الدنیا حتی أرانی الخلف من بعدی أشبه الناس برسول اللَّه صلی الله علیه وآله خَلقاً وخُلقاً…»؛(2) «ستایش مخصوص خداوندی است که مرا از دنیا خارج نکرد تا اینکه جانشین بعد از مرا به من نشان داد. او شبیه ترین مردم به رسول خداصلی الله علیه وآله از حیث خلقت و اخلاق است…».

1- 418. بحارالأنوار، ج 51، ص 160، ح 7.

2- 419. کمال الدین، ص 408، ح 7 ؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 161، ح 9.

آیا برخی از شیعیان بعد از شهادت امام عسکری علیه السلام قائل به توقّف شدند؟

احمد کاتب می گوید: «برخی از مورخین نقل کرده اند که بعضی از شیعیان قائل به

توقف و انقطاع امامت شدند، آن گونه که بین رسل توقف بود. و از برخی روایات نیز استفاده می شود که ممکن است در صورتی که مردم مورد غضب الهی واقع شوند، امامت و امام مرتفع شده و منقطع گردد…».

پاسخ:

1 – همان گونه که از کتب تواریخ و ملل و نحل استفاده می شود اکثر جامعه شیعی در آن زمان، معتقد به ولادت امام زمان علیه السلام بودند.

2 – آن گونه که شیخ مفیدرحمه الله و دیگران اشاره کرده اند، گرچه بعد از وفات امام عسکری علیه السلام شیعیان در ابتدا به چهارده فرقه متفرق شدند ولی بعد از مدتی کوتاه با ارشادات علما و اصحاب، همگی بر اعتقاد به ولادت و وجود امام خود اتفاق نمودند.(1)

3 – در مورد روایتی که ادعا کرده دلالت بر تحقق فترت و انقطاع امامت دارد، با دقت در آن، خلاف آنچه ادعا شده استفاده می شود، زیرا در آن روایت از امام باقرعلیه السلام نقل است که فرمود: «إذا غضب اللَّه تبارک وتعالی علی خلقه نحّانا عن جوارهم»؛(2) «هر گاه خداوند تبارک و تعالی بر خلقش غضب کند ما را از جوارشان دور خواهد گرداند.» این حدیث به خوبی دلالت بر وجود و غیبت امام زمان علیه السلام دارد.

4 – اگر مجرد اختلاف، دلیل بر بطلان است، باید اختلاف در هر امری از جمله اصل امامت و خلافت و نبوت را نیز دلیل بر بطلان آن دانست، در حالی که هیچ کس چنین ادعایی نکرده است. آیا پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله خبر نداده که امتش بعد از او به 73 فرقه متفرق خواهند شد؟!

1- 428. ر.ک: الفصول المختاره، ص 325.

2- 429. کافی، ج 1، ص 343، ح 31.

آیا اعتقاد به ولادت حضرت مهدی علیه السلام و وجود او تا این زمان از ضروریات ایمان است؟

اعتقاد به ولادت و وجود امام مهدی علیه السلام بر اساس ایمان و اعتقاد به امامت در هر زمان، و ضرورت وجود حجت در هر زمان است. شیعه معتقد است که امامت از اصول دین است و زمین هیچ زمانی خالی از حجت نیست، کسی که چنین عقیده ای دارد معتقد به ولادت حضرت مهدی علیه السلام است. زیرا مطابق نصّ پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله امامان بعد از ایشان دوازده نفرند که پیاپی تا روز قیامت خواهند بود. و از طرفی دیگر هر یک از امامان بر امام بعد از خود نصّ و تصریح نموده اند.

و از حیث تاریخ نیز جامعه شیعی، امامت امام مهدی علیه السلام را پذیرفته اند. از طرفی دیگر می دانیم که هر کس وظیفه دارد امام زمان خود را بشناسد و بیعت او را بر گردن داشته باشد. در نتیجه اعتقاد به ولادت و وجود امام زمان، حضرت مهدی علیه السلام ضروری است، گرچه به جهت شرایط و موانعی در غیبت به سر می برد.

چرا قرآن به طور رسمی به مسأله ولادت و وجود امام مهدی علیه السلام اشاره نکرده است؟

اولاً: قرآن به بسیاری از مسائل عقیدتی و عملی اشاره نکرده است، بلکه بیان آن را به پیامبرش واگذار نموده است، گرچه اصول معارف و احکام در قرآن کریم موجود است.

ثانیاً: از برخی از آیات قرآن به طور وضوح ولی کلّی استظهار می شود که باید در هر زمانی انسان کامل و معصومی به نام حجت خدا موجود باشد، که درباره هر یک از این آیات در جای خود بحث خواهیم کرد.

آیا ممکن است با سرّی بودن ولادت حضرت، ادعای تواتر و اجماع در موضوع ولادت نمود؟

تواتر عبارت است از خبر دادن عدّه زیادی تا به آن حد که توافق آنها بر دروغ ممتنع باشد. و ولادت سرّی حضرت مهدی علیه السلام نمی تواند مانع از حصول خبر متواتر بر آن شود، زیرا هم اخبار زیادی از امام عسکری علیه السلام و دیگران بر ولادت حضرت وجود داشت، و همچنین عده فراوانی که توانستند حضرت را ملاقات نمایند.

اختلاف برخی از شیعیان نیز هرگز نمی تواند به این تواتر ضرری برساند؛ زیرا اصل این اختلاف به جهت سرّی بودن ولادت امری طبیعی است، خصوصاً آنکه تمام کسانی که در مسأله ولادت حضرت مخالف بودند – به تعبیر شیخ مفیدرحمه الله – با ارشادات علما و اصحاب و نیز با بررسی دقیق موضوع و دیدن معجزات از طرف حضرت، ولادت او را پذیرفتند.(1)

الفصول المختاره

آیا اختلاف در امر ولادت حضرت سبب وهن درآن می شود؟

احمد کاتب درصدد آن است که از اختلافی که در مسأله ولادت حضرت مهدی علیه السلام پدید آمد بهره برداری کرده و از آن برای سست جلوه دادن مسأله ولادت حضرت استفاده نماید.

پاسخ: اولاً: اختلاف در موضوع و قضیه ای هرگز مستلزم نبود آن موضوع نیست، بلکه بر وجود آن دلالت دارد، وگرنه هیچ قضیه ای را نمی توان به اثبات رسانید؛ زیرا در هر قضیه و موضوعی از جهات مختلف اختلاف شده است.

آیا امت اسلامی بعد از پیامبر مطابق احادیث، به 73 فرقه تقسیم نشدند؟ آیا این افتراق و تفرّق باعث می شود که اصل اسلام زیر سؤال رفته و در گزاره های دینی شک نماییم؟

ثانیاً: همان گونه که از وضعیت سیاسی آن زمان و مخفی بودن امر ولادت به جهت آن وضعیّت استفاده می شود، اختلاف امری طبیعی به نظر می رسد.

ثالثاً: مطابق نقل شیخ مفیدرحمه الله جامعه شیعی بعد از مدتی نه چندان دور به وحدت نظر در امر ولادت حضرت مهدی علیه السلام رسیدند. او می گوید: «از این فرقه ها که ذکر شد در این زمان که سال 373 است به جز فرقه دوازده امامی که قائل به امامت فرزند امام حسن علیه السلام است، وجود ندارد…».(1)

جالب توجه اینکه، انکار برخی بر ولادت امام مهدی علیه السلام از دید اهل بیت علیهم السلام مخفی نمانده و لذا در روایاتی به آن اشاره کرده اند. شیخ صدوق رحمه الله به سند صحیح از امام موسی بن جعفرعلیهما السلام نقل کرده که فرمود: «صاحب هذا الأمر من یقول الناس لم یوجد بعد»؛(2) «صاحب این امر کسی است که [بعضی از] مردم می گویند: هنوز متولد نشده است.»

1- 431. الفصول المختاره، ص 321 ؛ بحارالأنوار، ج 37، ص 23.

2- 432. کمال الدین ص 360 ، بحارالأنوار ج 51 ص 159 ح 3.

آیا بعد از وفات امام عسکری علیه السلام عصر حیرت بوده است؟

احمد کاتب می گوید: «بعد از وفات امام عسکری علیه السلام حیرت و شک و تردید در جامعه شیعه در امر امامت بعد از آن حضرت و ولادت فرزند او پدید آمد». او درصدد آن است که از این موضوع بهره برداری کرده و اثبات کند که موضوع ولادت حضرت اجماعی نبوده است.

پاسخ: اولاً: مسأله حیرت و تردید در بین عوام مردم همان گونه که تشریح شد امری طبیعی به نظر می رسید، زیرا جوّ خاص سیاسی و احتمال قتل حضرت اقتضا داشت که امر ولادت حضرت مستور باشد، و تنها عده ای خاص از اصحاب امام عسکری علیه السلام از آن مطلع گردند، و توسط آنها این موضوع منتشر شود.

ثانیاً: وجود حیرت و غموض در امر ولادت حضرت، دلیل بر وجود اوست نه عدم آن. یعنی ولادتی بوده ولی از آنجا که مخفی واقع شد، عده ای را در حیرت فرو برد.

ثالثاً: همان گونه که مکرّراً اشاره شد، گرچه در ابتدای غیبت برخی از عوام مردم در حیرت به سر می بردند، ولی بعد از مدتی نه چندان دور به واسطه کوشش فراوانی که بزرگان امامیه در روشن ساختن عموم مردم در امر ولادت و امامت حضرت مهدی علیه السلام داشتند، تمام جامعه شیعی از حیرت خارج شده و همگی به امامت آن حضرت معتقد شدند.

برای رفع حیرت از جامعه شیعی، علما و اصحاب چه کارهایی انجام دادند؟

شکی نیست که بعد از غیبت امام مهدی علیه السلام حیرت و شک جامعه شیعی را در سطح عوام مردم فرا گرفت، زیرا آنان امام خود را نمی دیدند، ولی با فداکاری و تبلیغ علما و اصحاب، این حیرت برداشته شد. از جمله کارهایی که در این مدت انجام گرفت تألیف کتاب هایی متناسب با وضع موجود در جهت رفع حیرت بود، که از آن جمله می توان به این کتاب ها اشاره نمود:

1 – کتاب «الغیبه» از محمّد بن ابراهیم نعمانی که بین سال 333 تا 342 هجری تألیف یافته است.

2 – کتاب «الامامه و التبصره من الحیره» از علی بن بابویه قمی (م 329ه).

3 – کتاب «اکمال الدین و اتمام النعمه» از محمّد بن علی بن بابویه (م 386ه).

4 – کتاب «الغیبه» از شیخ طوسی (م 460ه) و دیگر کتاب ها.

علی بن بابویه در مورد کتاب خود می گوید: «… من در این کتاب اخباری را جمع نمودم که می تواند حیرت را برطرف سازد…».(1)

1- الامامه و التبصره، ص 9.

آیا ممکن است گروهی، اخباری را در موضوع ولادت حضرت جعل کرده باشند؟

درباره روایات امام مهدی علیه السلام و ولادت و وجود آن حضرت ممکن است کسی بگوید: جماعتی این روایات را جعل کرده آن گاه شیعیان آنها را نقل کرده اند، در حالی که به جعل آن علم نداشته اند.

پاسخ:

1 – این احتمال در تمام اخبار متواتر وارد است و اگر این راه به اخبار باز شود، همه شرایع باطل شده و هیچ خبری قابل اثبات نیست.

2 – اگر امر چنین بود، باید در طول زمان برای دشمنان شیعه آشکار می گشت، و آنها از این طریق، شیعه را مورد هجوم قرار می دادند، در حالی که چنین هجومی را از آنها مشاهده نمی کنیم.

آیا با اجماعی که شیعه قبول ندارد می توان دلیل ولادت حضرت را اجماع قرار داد؟

اولاً: شیعه اجماع را در صورتی که کاشف از دلیل معتبر باشد قبول دارد، و آن را یکی از ادله استنباط می داند. حتی در مواردی هم می تواند انسان را به یقین به مفاد خبر مجمعین برساند و اجماعی که در جامعه شیعی وجود دارد از این قبیل اجماع است.

ثانیاً: شیعه بر وجود و ولادت حضرت مهدی علیه السلام تنها به اجماع استدلال نمی کند، بلکه به ادله ای دیگر از قبیل عقل، قرآن و روایات صحیح السند نیز نظر دارد.

اگر موضوع مهدویت حضرت مهدی علیه السلام واضح بوده، چرا عده ای به مهدویت غیر او معتقد شدند؟

احمد کاتب می گوید: «اگر مهدویت حضرت مهدی علیه السلام واضح بوده، چرا قبل از ولادت حضرت مهدی علیه السلام گروهی قائل به مهدویت امام علی علیه السلام یا فرزندش محمد بن حنفیه و نفس زکیّه و امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام و سیّد محمّد فرزند امام هادی علیه السلام و حتی امام عسکری علیه السلام شدند؟»

پاسخ:

1 – اگر چه در برخی از احادیثی که از جانب رسول خداصلی الله علیه وآله و اهل بیت او درباره خروج مهدی علیه السلام وارد شده، تصریح شده که او قطعاً فرزند امام عسکری علیه السلام امام یازدهم است، ولی برخی هنگامی که ظلم و تجاوز را زیاد می دیدند و از طرفی همه اهل بیت را هدایت شده و هادی می دانستند، گاهی به امید اینکه یکی از اهل بیت، مهدی امت است به سراغ او می آمدند و ادعای مهدویت در حق او می کردند و جماعتی را نیز به دنبال خود می کشیدند. این افراد غالباً از انسان های ساده اندیش و جاهل بودند، و در برخی از موارد مسأله سیاسی نیز در این ادّعا دخالت داشته است.

2 – کسانی که چنین ادعایی داشته اند هرگز دوام نیاورده و بعد از مدت کوتاهی به جرگه عموم شیعیان پیوسته و یا منقرض شده اند.

ص:213

3 – میزان در عقیده یک مذهب، نظر غالب افراد و علمای آن مذهب است. و می دانیم که عقیده به مهدویت حضرت مهدی علیه السلام فرزند امام عسکری علیه السلام عقیده قریب به اتفاق شیعیان به حساب می آید.

4 – در برخی از موارد که گروهی قائل به مهدویت غیر از حضرت مهدی علیه السلام شدند به جهت شبهه ای بوده که برای آنها پدید آمده است؛ زیرا موقعیّت آن عصر چنین حیرت و تردیدی را اقتضا داشته است، گرچه این حیرت نیز بعد از مدت کوتاهی برطرف گشت.

SHARE ARTICLE